.....................



""اگه دیدیش...""

اگه یکی رو دیدی که وقتی داری رد می شی بر میگرده و نگات میکنه
بدون براش مهمی


اگه یکی رو دیدی که وقتی داری می افتی بر میگرده و با عجله می یاد

 سمت تو بدون براش عزیزی

اگه یکی رو دیدی که وقتی داری می خندی بر میگرده و نگات میکنه بدون

واسش قشنگی

اگه یکی رودیدی که وقتی داری گریه می کنی برمیگرده میاد باهات اشک

 میریزه بدون دوست داره

اگه یکی رو دیدی که وقتی داری با یه نفر دیگه حرف میزنی ترکت می کنه

بدون عاشقته


اگه یکی رو دیدی که وقتی داری ترکش می کنی فقط سکوت می کنه
 
بدون دیوونته


اگه یکی رو دیدی که از نبودنت داغون شده

بدون  که براش همه چی بودی


اگه یکی رو دیدی که یه روز از بی تو بودن می ناله


بدون که بدون تو می میره


اگه یکی رو دیدی که که بعد از رفتنت لباس سفید پوشیده

بدون که بدون تو مرده

اگه یه روز دیدیش که یه گوشه افتاده و یه پارچه سفید روش کشیدن بدون

واسه خاطر تو مرده.


نوشته شده توسط Mehran در سه شنبه 12 بهمن 1389

و ساعت 23:7


تنهاییم........

اگر میدانستی که چه طعمی دارد خنجر از دست عزیزان خوردن از من خسته نمی پرسیدی که چرا تنهایی

هيچ کس ويرانيم را حس نکرد...

 

 وسعت تنهائيم را حس نکرد...

 

در ميان خنده هاي تلخ من...

 

 گريه پنهانيم را حس نکرد...

 

در هجوم لحظه هاي بي کسي...

 

درد بي کس ماندنم را حس نکرد...

 

 آن که با آغاز من مانوس بود...

لحظه پايانيم را حس نکرد...


نوشته شده توسط Mehran در یک شنبه 10 بهمن 1389

و ساعت 23:28


love

   



:: برچسب‌ها: love,

نوشته شده توسط Mehran در چهار شنبه 6 بهمن 1389

و ساعت 18:5


عشق که سن سرش نمیشه......

 



:: برچسب‌ها: عشق,

ادامه مطلب

نوشته شده توسط Mehran در یک شنبه 3 بهمن 1389

و ساعت 20:5


راز راهبه ها

اتومبیل مردی كه به تنهایی سفر می كرد در نزدیكی صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حركت كرد و به رئیس صومعه گفت : »ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ « رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت كرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر كردند. شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای كه تا قبل از آن هرگز نشنیده بود . صبح فردا از راهبان صومعه پرسید كه صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند :» ما نمی توانیم این را به تو بگوییم . چون تو یك راهب نیستی« مرد با نا امیدی از آنها تشكر كرد و آنجا را ترك كرد. چند سال بعد ماشین همان مرد بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد. راهبان صومعه بازهم وی را به صومعه دعوت كردند ، از وی پذیرایی كردند و ماشینش را تعمیر كردند. آن شب بازهم او آن صدای مبهوت كننده عجیب را كه چند سال قبل شنیده بود ، شنید. صبح فردا پرسید كه آن صدا چیست اما راهبان بازهم گفتند: :» ما نمی توانیم این را به تو بگوییم . چون تو یك راهب نیستی« این بار مرد گفت »بسیار خوب ، بسیار خوب ، من حاضرم حتی زندگی ام را برای دانستن فدا كنم. اگر تنها راهی كه من می توانم پاسخ این سوال را بدانم این است كه راهب باشم ، من حاضرم . بگوئید چگونه می توانم راهب بشوم؟« راهبان پاسخ دادند » تو باید به تمام نقاط كره زمین سفر كنی و به ما بگویی چه تعدادی برگ گیاه روی زمین وجود دارد و همینطور باید تعداد دقیق سنگ های روی زمین را به ما بگویی. وقتی توانستی پاسخ این دو سوال را بدهی تو یك راهب خواهی شد.« مرد تصمیمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد. مرد گفت ‌:» من به تمام نقاط كرده زمین سفر كردم و عمر خودم را وقف كاری كه از من خواسته بودید كردم . تعداد برگ های گیاه دنیا 371,145,236,284,232 عدد است. و 231,281,219,999,129,382 سنگ روی زمین وجود دارد« راهبان پاسخ دادند :» تبریك می گوییم . پاسخ های تو كاملا صحیح است . اكنون تو یك راهب هستی . ما اكنون می توانیم منبع آن صدا را به تو نشان بدهیم.« رئیس راهب های صومعه مرد را به سمت یك در چوبی راهنمایی كرد و به مرد گفت : »صدا از پشت آن در بود« مرد دستگیره در را چرخاند ولی در قفل بود . مرد گفت :» ممكن است كلید این در را به من بدهید؟« راهب ها كلید را به او دادند و او در را باز كرد. پشت در چوبی یك در سنگی بود . مرد درخواست كرد تا كلید در سنگی را هم به او بدهند. راهب ها كلید را به او دادند و او در سنگی را هم باز كرد. پشت در سنگی هم دری از یاقوت سرخ قرار داشت.. او بازهم درخواست كلید كرد . پشت آن در نیز در دیگری از جنس یاقوت كبود قرار داشت. و همینطور پشت هر دری در دیگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، یاقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت. در نهایت رئیس راهب ها گفت:» این كلید آخرین در است « . مرد كه از در های بی پایان خلاص شده بود قدری تسلی یافت. او قفل در را باز كرد. دستگیره را چرخاند و در را باز كرد . وقتی پشت در را دید و متوجه شد كه منبع صدا چه بوده است متحیر شد. چیزی كه او دید واقعا شگفت انگیز و باور نكردنی بود. .....


ادامه مطلب

نوشته شده توسط Mehran در جمعه 1 بهمن 1389

و ساعت 11:3



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by iceheart ::.
.:: Design By :
wWw.Theme-Designer.Com ::.




Salam.Be Web Man khosh Uomadid. ye chize mohem.....Nazar yadetun narehaaaaaaa




Mehran




zeal
ܓܨسایت بزرگ سرگرمی روپشون سیتیܓܨ
he=love=she
!!!! ورود بی جنبه ها ممنوع !!!!
The •.♥.•. Elf . •.♥.• girl
سر و صدا
loveli
عسل دی ال-دانلود قهوه تلخ
دختر kiss پسر
..........unknown girl.........
عکسهای ایرانی
جديدترين مد روز دنيا
**دست نوشته هاي دختر بازيگوش.........آرزو**
كيوان دلتا لاهيجان 2
خلوت بوسه...........مهشید
جدیدترین و پیشرفته ترین فروشگاه
jojo jiko.........Mahtab
شرکت داده پردازان کاووش صبا
تبادل لینک اتوماتیک و هوشمند
فروشگاه اینترنتی بستان
عشق مخفی
دوستانه...صميمي...خودموني...
**وروجک...........آیسان**
Daughter of Raz
g.r.f
Eshgh 2 Eshgh(Sobhan)1
**بهونه شاپرک.........نوشین**
رپ=زندگی
**نسیم عشق......... سحر**
**همه چیز...........کامران**
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
سلام دوستان عزیزم برای تبادل لینک  ابتدا سایت ما را با عنوان Love Hide و آدرس iceheart.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات سایت خود را در زیر نوشته . در صورت وجود سایت ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.بای





قالب بلاگفا












عاشقانه , عشق , شعر عاشقانه , داستان , عشق یعنی , پشیمانی , اس ام اس های عاشقانه , love , welcome ,




»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 169
بازدید ماه : 243
بازدید کل : 158913
تعداد مطالب : 62
تعداد نظرات : 67
تعداد آنلاین : 1



Alternative content